london
نظرات شما عزیزان:
سحرجوجو
ساعت17:20---24 شهريور 1394
الان پنج تا کامنت میدم ......چشمای نازتو واکن
حیف اشکات که بریزه
بگوعشقمون همیشه
واسه خاطرت عزیزه
حیف اشکات که بریزه
بگوعشقمون همیشه
واسه خاطرت عزیزه
اجی میشه عکس های کشور کره جنوبی رو بذاری ؟! ممنوووون بووس
شقایق
ساعت13:15---16 شهريور 1394
ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﻬﺎﯾﺶ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ، ﭘﯿﺎﺩﻩ ﯾﺎ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ،
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ تنهایت ﻧﮕﺬﺍﺭﺩ، ﺑﯽﺍﻧﺘﻬﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﺟﺎﺩﻩ، ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽﺷﻮﺩ ...
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ تنهایت ﻧﮕﺬﺍﺭﺩ، ﺑﯽﺍﻧﺘﻬﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﺟﺎﺩﻩ، ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽﺷﻮﺩ ...
شقایق
ساعت13:14---16 شهريور 1394
دلمان خـوش است به این لـذت هـای کـوتـاه
به دروغ هـایی که از راســت
بـودن قشنــگ تـرند...!
به اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاند
یـا کســی عاشقمــان شــود
با شــاخه گلی دل می بنــدیـم
و با جملــه ای دل می کــنیم
دلمــان خـوش می شــود
به بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـی
و وقــتی چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود
چقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــم
و چــه ســــاده می شـکــنیم
همــــه چیـــز را...!
افسوســـــ ...!!
به دروغ هـایی که از راســت
بـودن قشنــگ تـرند...!
به اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاند
یـا کســی عاشقمــان شــود
با شــاخه گلی دل می بنــدیـم
و با جملــه ای دل می کــنیم
دلمــان خـوش می شــود
به بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـی
و وقــتی چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود
چقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــم
و چــه ســــاده می شـکــنیم
همــــه چیـــز را...!
افسوســـــ ...!!
شقایق
ساعت13:13---16 شهريور 1394
از تصادف جان سالم به در برده بود
و می گفت زندگی خود را مدیون ماشین مدل بالایش است
و خدا همچنان لبخند می زد ...
و می گفت زندگی خود را مدیون ماشین مدل بالایش است
و خدا همچنان لبخند می زد ...
شقایق
ساعت13:13---16 شهريور 1394
زندگی فردا نیست
زندگی امروز است
زندگی قصه عشق است و امید
صحنه ی غمها نیست
به چه می اندیشی؟ نگرانی بیجاست
عشق اینجا و تو اینجا و خدا هم اینجاست
پای در راه گذار
راهها منتظرند
تا تو هر جا که بخواهی برسی
پس رها باش و رها
تا نماند قفسی…
شقایق
ساعت13:13---16 شهريور 1394
دلم یک کلبه می خواهد
درون جنگل پاییز
به دور از رنگ آدم ها،
من و آواز توکاها
من و یک رود
من و یک کلبه ی پر دود
من و چای و ، کتاب حافظ و خیام
به دور از ننگ ، به دور از نام ،
چه غوغایی ،.چه بلوایی ،
بسان برگ
که از شاخه جدا گردد
درون من پر از شورش،پر از فریاد
درون جنگل پاییز
دلم یک کلبه می خواهد...!!!.......
درون جنگل پاییز
به دور از رنگ آدم ها،
من و آواز توکاها
من و یک رود
من و یک کلبه ی پر دود
من و چای و ، کتاب حافظ و خیام
به دور از ننگ ، به دور از نام ،
چه غوغایی ،.چه بلوایی ،
بسان برگ
که از شاخه جدا گردد
درون من پر از شورش،پر از فریاد
درون جنگل پاییز
دلم یک کلبه می خواهد...!!!.......
شقایق
ساعت13:12---16 شهريور 1394
نسیم جون میشه عکس دختر ترسناک سیاه و سفید بذاری؟
پاسخ:باشه عزیزم
پاسخ:باشه عزیزم
وااااااييييييي عاشقتم مدير عزيز خيلي عالين خيلي قشنگن دمت گرم عزيزم بووووووس هوارتااااا مررررررررسي
پاسخ:خواهش میکنم عزیزم بوسسسسسسسسسس
پاسخ:خواهش میکنم عزیزم بوسسسسسسسسسس